چشم بلبلی:)

دلنوشته های مامان کوچولو و بابا توپولو

چشم بلبلی:)

دلنوشته های مامان کوچولو و بابا توپولو

چشم بلبلی:)

مینویسیم برای تو...:)

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۶ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۸ :(

ماهگرد4

پنجشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ

سلام قند عسل:)


29 مهر وارد پنج ماه شدی:)))


ببخش که همون روز ننوشتم برات، خیلی سعی کردم ولی نرسیدم:(

توی این ماه همش باخودم فکر میکردم که توی زندگی چه چیزایی رو باید بهت یاد بدم؟ اینکه چجوری قاشق دستت بگیری، چجوری راه بری یا مثلا وقتیکه دارم توی آشپزخونه قورمه سبزی میپزم و تو دفتر مشقت و دستت گرفتی و اصرار داری همونجا ضرب چهار رقمی ای که تازه یادگرفتی رو دوباره برات توضیح بدم حتی تر وقتیکه دارم برات شالگردن میبافم و به یک کتاب صوتی گوش میدم و تو آروم و سر به زیر میای کنارم میشینی زیر چشمی نگاهت میکنم و میپرسم چی شده دلبرکم؟چی میخوای برای مامانت بگی؟چرا لپات گل انداخته؟ و تو از دختری که توی دانشکدتون دیدی و چند وقته هوش و حواست و برده برام میگی و من باید راه و رسم عاشقی رو یادت بدم...

همه ی اینا توی ذهنم مرور میشد تا وقتی یک پست از مادری خوندم که پسرش اوتسیم داشت،مادری که پسرش رو برده بود بین بچه ها تا اونم بتونه از حق مسلمش که بازی کردنه لذت ببره اما...اما بچه ها ازش ترسیده بودن، بچه ها اذیتش کردن، دست دوستیش رو رد کرده بودن اونجا بود که فهمیدم حتی اگر من نباشم هم این چیزا رو یاد میگیری اما وظیفه ای که روی دوش من اینه که تورو اشرف مخلوقات تربیت کنم، کسی که تفاوت هارو قبول داره،کسی که همه رو به یک چشم میبینه، کسی که ادم هارو با مقیاس های بقیه اندازه نمیگیره، فهمیدم قبل از همه چیز باید تورو انسان تربیت کنم و چقدر این انسان تربیت کردن سخته وقتی خودت کلی کم و کاستی داری:(

مادر بودن خیلی سخته طاها جون خیلی دعا کن برام عشقم دعا کن رو سفید بشم

پ.ن:فردا  باید واکسن چهارماهگیت و بزنیم و من دارم از استرس میمیرم:(


۹۷/۰۸/۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
مامان کوچولو :)

نظرات  (۲)

۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۰:۲۶ ŇãşíМ ĶĥăŅŭМ

آفرین به درایت و همتت خانوم:)

ان شاء الله فرزند صالحی برات میشه :)

نگران نباش طوری نی یه واکسنه دیگه :)

 خیلی سریع میگذره این روزا.. خیلی ازشون استفاده کن..

دلم برا وقتی آرینو برا واکسناش میبردم تنگ شد :(

تو مرکز بهداشت به همه میخندیدهمش نیشش باز بود :))

یادش به خیر :)
پاسخ:
قربانتت عزیزم:)))
ان شالله دعا کن همه بچه ها صالح باشن
اخه یه بنده خدایی یه چیز خیییلی بد برام تعریف کرد از واکسن چهارماهگی برای همین خیلی میترسم:(
اره اینقد زود میگذره انگار نه انگار دوماه پیش واکسن داشت:(
ان شالله همیشه پسر گلت سلامت باشه که نیاز به هیچ دکتر و امپول و واکسنی نداشته باشه:))))
۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۷:۳۷ بابا توپولو :)
از بینشی که برای تربیت طاها پیدا کردی خیلی خوشحالم. به نظرم اگه همون انسان بودن رو یادش بدی، جزئیات تربیتی خودشون درست میشن.
درباره واکسن هم راستش من استرس نداشتم. دقیقا نمی دونم چرا. شاید به این خاطر که می دونم یه چیزیه که میلیون ها بچه ها تا حالا انجام دادن و چیزی نشده.
پاسخ:
:)))))ممنون
کاش منم بابا بودم😭😭😭😭

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">